اختلالات خلقی در کودکان و نوجوانان

افسردگی در دوران کودکی و نوجوانی

آیا کودکان قبل از نوجوانی از نظر بالینی افسرده می شوند؟ زمانی متخصصان سلامت روان مشتركا گزارش می دادند که کودکان نمی توانند اختلال افسردگی را تجربه کنند. اما تجارب بالینی و تحقیقات تجربی نشان دادند که تعداد کمی از کودکان از افسردگی جدی رنج می برند. در این فصل مروری انتخابی خواهیم داشت بر ادبیات مربوط به همه گیر شناسی، ارزیابی، تشخیص، تعریف و درمان افسردگی قبل از نوجوانی این کار برای روان شناسان بالینی کودک و محققانی که در جستجوی فهم و کمک به کودکانی هستند که از افسردگی رنج می برند بسیار سودمند است.

بسیاری از مکاتب آسیب شناسی کودکان معتقدند که درک و فهم ما از افسردگی قبل از نوجوانی حداقل سه مرحله ی مفهومی را طی ۴۰ سال گذشته پشت سر گذاشته است (هامن و رادلف ، ۱۹۹۶؛ اسپير و همکاران ، ۱۹۹۵). در ابتدا اعتقاد بر این بود که افسردگی به سادگی نمی تواند در دوران کودکی وجود داشته باشد. نظریه های روان تحلیل گری معتقد بودند افسردگی محصول خشمی است که توسط فراخود به سوی خود جهت گرفته است (ماهلر ، ۱۹۶۱؛ رای، ۱۹۶۶)، بنا براین افسردگی واقعی نمی تواند تا زمانی که فراخود به رشد کامل خود برسد ظهور پیدا کند، بنابر این گفته می شد که افسردگی نمی تواند قبل از نوجوانی رخ دهد. دومین مفهوم سازی غالبا اشاره به افسردگی پنهان (پوشیده) ” دارد، به این معنا که کودکان می توانند افسرده شوند اما نشانه های بالینی آنها ممکن است کاملا متفاوت از افسردگی بزرگسالان باشد ( گلیزر ، ۱۹۶۸؛ تولان، )

به علاوه، یک انتقاد رایج به این الگو این است که تقریبا هر نشانه ی آسیب زای روانی می تواند به عنوان نشانه ی افسردگی قلمداد گردد، بنا بر این مانع ایجاد تمایز بین این مشکل و سایر اختلالات کودکان است. سومین نقطه نظر و جدید ترین دیدگاه بر این اعتقاد است که کودکان قبل از نوجوانی هم افسردگی بالینی را تجربه می کشند و نشانه های این اختلال در کودکان مشابه نشانه های آن در بزرگسالان است، اگر چه دقیقا یکسان نیستند. با شروع چاپ و انتشار راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی(( DSM.iii

ملاک های تشخیص مشابهی برای اختلال افسردگی در قبل از نوجوانی، نوجوانی و بزرگسالی معرفی شد. در حال حاضر، میان صاحب نظران آسیب زایی روانی کودکان توافق به وجود آمده است و همگی معتقدند که کودکان نیز از نظر بالینی افسرده می شوند و نشانه های افسردگی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان کاملا یکسان هستند. در عین حال این صاحب نظران بر این نکته تأکید دارند که احتمالا تفاوت های مهمی میان نشانه های افسردگی در کودکانه نوجوانان و بزرگسالان وجود دارد.

افسردگی و خود کشی در نوجوانان

در اواخر دهه های ۱۹۹۰، افسردگی در میان نوجوانان نیز پدیده ای بسیار رایج شده بود. تنها مد نظر قرار دادن وقایعی نظیر خودکشی نوجوانان کوبایی اعضای گروه راک به طور دسته جمعی و تیر اندازی در چند دبیرستان کافی است تا نتیجه بگیریم که افسردگی و خود کشی رخ دادهای شایعی در این نسل از نوجوانان هستند. اگر چه بررسی میزان خودکشی در این گروه از نوجوانان نشان می دهد که افزایش قابل ملاحظه ای که طی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در میزان خودکشی آنان مشاهده میشد.اکنون مشاهده نمیگردد ودر همان سطح قبلی خود مانده است و بنظر میرسد که کاهش اساسی در رفتارهای خودکشی و افسردگی نوجوانان صورت نگرفته است. در هر صورت افسردگی در دوران نوجوانی تجربه ای اشفته ساز برای نوجوانان واعضای خانواده بویژه والدین انان است واین درحالی است که شواهد زیادی نشان میدهند که اکثر نوجوانانی که از افسردگی بهبود می یابند طی یک سال بعد به اختلالات خلقی دیگر مبتلا میشوند.

افسردگی در نوجوانان

فقط طی سال های ۱۹۸۰ به بعد معلوم گردید افسردگی یک پدیده بالینی شایع است که در کودکی و نوجوانی رخ می دهد ( ماتسون، ۱۹۸۹؛ به نقل از واکر و روبرتس، ۲۰۰۱). این شناسایی و تشخیص اولا با پیدایش نشانه های رفتاری بیشترنشانگان افسرده صورت می گیرد. قبل از دهه ی ۱۹۸۰ مجادلات زیادی در این زمینه وجود داشت که آیا نوجوانان از چنین نشانه های افسردگی رنج می برند یا نه و هم چنین این که چگونه باید نشانه های افسردگی که توسط این افراد مبتلا تجربه می شود را مد نظر قرار داد موضوعی برای مجادلات علمی بود.

مسایل مفهومی و روش شناختی در افسردگی کودکان

حداقل سه موضوع مهم مفهومی و روش شناختی وجود دارد که هنگام بررسی ادبیات پژوهشی در رابطه با افسردگی در کودکی با آن روبرو می شویم. اولین موضوع، مرتبط با تعریف افسردگی است. صاحب نظران آسیب شناسی روانی کودکان اشاره کرده اند که اصطلاح ” افسردگی” را می توان به سه پدیده مختلف اطلاق کرد : علایم، نشانگان و اختلال (کازدین و مارسیانو ، ۱۹۹۸ء گرافید و همکاران، )۱۹۹۲)

یک علامت به یک نشانگر ذهنی در یک شرایط آسیب زا اشاره دارد که نوعا توسط بیمار گزارش می شود. زمانی که ما از یک علامت منفرد صحبت می کنیم. عموما افسردگی به معنای خلق و عاطفه ی غمگین است. کودکی که به عنوان افسرده توصیف می شود، در این معنا به نظر اندوهگین دمغ ، مالیخولیایی یا ناشاد به نظر برسد. بر عکس، یک نشانه ، گروهی از نشانه ها و علایم است (نظير یک نشانگر عینی از یک شرایط آسیب زا که نوعا توسط آزمون کننده مشاهده می گردد که مکررا با یکدیگر رخ می دهند و ممکن است یک فرایند با علت زیر بنایی را منعکس کند، بنا بر این، افسردگی به عنوان یک نشانه، نه تنها شامل عاطفه و خلق غمگین است بلکه شامل فقدان لذت و خوشحالی اختلال در خواب، بی انرژی بودن، عدم تمرکز و سایر نشانه ها است. مثلا مقیاس های خود گزارش دهی افسردگی نظیر پرسشنامه می افسردگی کودکان ( کواکس، ۱۹۸۵) اندازه هایی از افسردگی سندرمی هستند.

دومین موضوع مفهومی مربوط به استفاده از اصطلاحات عامی نظیر، کودک، دوران کودکی نوجوان و جوانان و غیره است که در ادبیات پژوهش با این عناوین زیاد برخورد می کنیم. غالبا واضح نیست که گروه سنی که این اصطلاحات به آنها اشاره دارند چه هستند. برخی از محققان ظاهرا منظورشان قبل از نوجوانی، سنین ۶ تا ۱۲ سالگی است، در حالی که منظور سایرین کودکی و نوجوانی است. با این وجود، بعضی صاحب نظران دامنه ی سنی بین تولد تا ۱۸ سالگی را مد نظر قرار می دهند. چنان که خواهید دید ماهیت افسردگی همراه با سن تغییر می کند. برای توصیف ویژگی های خاص افسردگی در دوران کودکی، تمایزات تحولی بسیار ضروری می باشند. اما باید توجه داشت که اجتناب از استفاده از اصطلاحاتی نظیر پسران جوان و کودکان ، دست و پا گیر است. اما برای بررسی ماهیت افسردگی، نیاز به این داریم که به ماورای این نامگذاری های گسترده حرکت کرده و نشانه ها، سبب شناسی، درمان های کارآمد و سایر ابعاد افسردگی را با ظرافت و دقت و به طور کاملا واضحی برای گروه های سنی مشخصی، معین کنیم. در این فصل به افسردگی قبل از نوجوانی پرداخته خواهد شد و تا آن جا که ممکن است تحقیقات انجام شده با کودکان ۶ تا ۱۲ ساله را به عنوان پایه ای برای مطالعه افسردگی مطرح خواهیم کرد..

سومین موضوع که مطرح کردن آن ضروری به نظر می رسد، ارزیابی ادبیات پژوهشی در مورد افسردگی قبل از نوجوانی و ماهیت روش شناختی آن است. اصطلاح ” منبع اطلاعاتی ” در ارزیابی آسیب شناسی کودکی بسیار متنوع به کار برده می شود. ” منبع اطلاعاتی به منابع اطلاعاتی ما درباره ی آسیب شناسی اشاره دارد. به طور ساده تر این که در ارزیابی آسیب شناسی روانی کودک، اطلاعات باید از خود کودک، والدین، معلمان، متخصصان بالینی و همسالان او به دست آید. اما باید توجه داشت که بین این منابع اطلاعاتی و ارزیابی های متکی بر آنها ناهمخوانی های زیادی وجود دارد. برای مثال برای مطالعه ی شیوع افسردگی در کودکان، به دست آوردن اطلاعات از کودکانی که افسرده هستند احتمال به دست آوردن میزان شیوع بالاتری را ایجاد می کند تا زمانی که ما اطلاعات را در این مورد از والدین يا معلمان کسب کنیم ( کاشانی و همکاران، ۱۹۸۹). بنا بر این در ارزیابی کردن هر مطالعه ای درباره ی ی افسردگی در دوره ی قبل از نوجوانی باید توجه داشته باشیم که آن مطالعه از چه منبع اطلاعاتی برای بررسی افسردگی استفاده کرده است.

گرد آورنده : سرکار خانم نیلیاتی ( مربی پیش2 )

تایید کننده : سرکار خانم اسحاقی ( مدیریت آموزشگاه )

منبع : کتاب روانشنانس بالینی کودک ونوجوان


امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 0/20